جیش و بگو گلم
پسر گلم دیگه بزرگ شده الن که دارم این مطلب رو مینویسم 29 ماهشه! چه زود بزرگ شدی خوشگل مامان!!!
انگار همین دیروز بود که صدای اونگه اونگه کردنت تو بیمارستان پیچیده بود!
از روز چهارشنبه 7 مرداد بالاخره تونستم دو روز مرخصی بگیرم و جیش کردن و یادت بدم! الان 19 مرداده ولی تا امروز گلم یکبار هم نگفتی مامان جیش دارم!!!
بابیی هم از روز جمعه رفته همدان ماموریتخدا به همه مادرا صبر بده! از شورت آموزشی دایمی و یکبار مصرف گرفته تا هدایای فرشته های مهربون که بعد هر بار جیش کردن بهت میدن! همه با هم بسیج شدن تا پسرم از پوشک گرفتن راحت بشه! از مامان جی و خاله مهرسا و بابا جون و من همه وهمه تلاش میکنن که تو زود یاد بگیری تمام فرشهای خونه رو 12 روزه جمع کردیم... همش اماده باشیم که تو خراب کاری نکنی یه وقت! همون اولین روز اینقدر جیش کردی که از شورت اموزشی پس داد و مبل گرفت و من سریع شستم کلی هم غر غر کردم! ولی خب تو تقصیر نداری گلم من عجولم! فرداییش هم که خاله مهرسا هم بود یهو باز پس دادی رو سرامیک ریخت گفتی:داره آب میاد داره آب میاد. فدای تو بشم فکر کنم ترسیدی!!
بابایی هم از روز جمعه رفته همدان ماموریت امروز ان شا الله میاد!فردا سه شنبه تعطیله(شهادت امام صادق) قراره دو روز هم مرخصی بگیرم و تا جمعه در خدمت شما باشم بلکه کلمه مورد نظر رو بگی
راستی از دیروز فقط شورت میپوشی و دیشب که پی پی داشتی ناخداگاه خودت با دست پشتتو گرفتی که نریزه ! جوون مامان
امید وارم دفعه بعد که مینویسم این مرحله حساس رو هم با موفقیت پشت سر گذاشته باشی عزیزدلم
چند تا از شیرین زبونیهاتم بگم:
ماشین دسندلی:جرثقیل
لکوکیم:لاکو
بغل میکنی منو و میگی عزیزم عزیزم!